lonely a have no body

اومدم تا بگم
بگم بدون تو چقدر تنهام
بگم بازم هواي رفتن کردي و آسمون رو بغض گرفت
بگم که کوله بارت رو که بستي تا بري
آسمون بازم بغض کرد اما اونو نشکست
چون موندنت رو باور داشت
چون نمي خواست مثل من رفتنت رو باور کنه
همين که گفتي خداحافظ
آسمون لرزيد
داد زد و اشک ريخت
انقدر اشک ريخت که زمين به التماس در اومد
مثل من که واسه موندن تو انقدر اشک ريختم که احساسم
به التماس در اومد نرو
....
هيچ وقت فراموشت نميکنم ...
پاورقی :
اما چه خوب بود ...
+ نوشته شده در ساعت توسط Ἑρμῆς
|