ich liebe dish...

دوستت دارم
اما نمي توانم بيانش کنم تو مثل سرابي يا نه ... بهتر بگويم مثل آب دريايي .
تشنگي را رفع نمي کني وقتي مي بينمت بيشتر دلم تنگت مي شود ... از
ديدنت سيرنمي شوم.
دوستت دارم تو هما ني که گفتي : دل مهربانت را در مقابل من به آهن به سنگ
بسپار و مرا به سرخي خون دل شقايق اما من جز به تو دل به کسي نمي دهم اين
دل فقط مال توست فقط دوستم بدار و ترکم نکن.
روز رفتنت روز مرگ شقايق ..روز زردي دل سبز من است دوستت دارم تو هماني که
مي گفتي : من در عالم سرد خودم بايد آنقدر تنها بمانم و آنقدر تنها بگريم که تمام
نوشته هايم بوي باران بگيرد اما من مي گويم که سردي دلت را به من بسپار و گرمي
دل من از آن تو فقط بدان که با يک دل سبز دوستت دارم


