من فقط به دنيا آمده ام كه تو را ببينم

حسرتت را بخورم نداشتنت را گريه كنم

بعدهم آرام بميرم.آرام آرام طوري كه صورت هيچ برگ گلي خراشيده نشود

هر وقت خودم را در آيينه نگاه مي كنم تو را مي بينم.

اين كه چيزي نيست

 هر شب خوابت را مي بينم

كه تو من شده اي من تو ميشوم بعد يكي ميشويم

 آخر گيج ميشوم نمي دانم تو مني يا من توام؟!

ديشب دوباره خوابت را ديدم همان نگاه ،همان بوي ياس ،همان دودوي ستاره

مانندت را

كبوتر شدي آمدم بگيرمت پريدي و رفتي

 روي ماه نشستي.

آنقدر گريه كردم كه همه

شقايقها از غصه من پر پر شدند

باور كن اگر ميدانستي چقدر دوستت دارم

                           از گرماي عشقم آب مي شدي


خيلي بي انصافي خيلي.

بدون هيچ رفتي .

بدون هيچ صدا مثل هميشه سربزير و آرام رفتي براي هميشه.


وقتي كه اولين قطره باران بر قلبم باريد و زيباترين گل سرخ در ديدگانم روييد:

 قسم خوردم كه

 هر فصل پاييز رو به قبله چشمانت نماز بخوانم و

 با ياد تو پر بگيرم تا اوج

                             قسم خوردم با ياد تو بميرم

با صداي باران دوباره چشمهايم باراني مي شود

                                      چه كنم كه تو بوي باران مي دهي !!!